اينك اي استاد ، اي آموزگار اي وجودت پر زباران بهار هرچه هستم ، هرچه دارم ، از تو دارم
زير سقف كلاس واژگان سفيد را بر لوح سياه مي كاري و نماز عشق را به من مي آموزي
طراوت را از گل ، مهرباني را از چشمه ، روشنايي را از خورشيد و همت و استواري را از كوه داري
استاد بزرگوارم جناب اقاي اكبر حسامي گامهايتان در ترجمه ي محبّت ، عطوفت ، لياقت و مودت استوار باد
معلم شاد زي در اين روزگار غريب