سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

سالها پیش وقتی زلزله هولناک بم اتفاق افتاد عموپورنگ مشغول اجرای برنامه اش بود ومردم درکنار جعبه جادویی بی خبر از این فاجعه انسانی اوقات می گذراندند.....  وامروز درروزی که روستاهای آذربایجان شرقی بارها لرزیدند وبازماندگان این حادثه به کمک های انسانی وتجهیزاتی نیاز داشتند صدا وسیما مسابقات المپیک را  به نمایش گذاشت ...حرفی ندارم قضاوت باشما....

زلزله آذربایجان شرقی


عکس هوایی زلزله
زلزله

زلزله

زلزله



زلزله
زلزله

زلزله

زلزله


زلزله
زلزله
زلزله

 


[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 4:40 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

دعا درشعرفارسی

خدای من!

کوله بارم اگرچه از توشه راه، تهی است، انباشته از توکل که هست!
اگرچه از پنجه های وحوش گناهانم بر چهره ام خون ترس نشسته است.
اگرچه دستم از آنچه کرده است می لرزد و اگرچه موریانه های بیم ،
استواری پاهایم را سست کرده است،
دلم امیدوار رحمت توست و خاطرم جمع لطف تو
اگرچه خزه گناهانم مرداب دلم را هر لحظه به عفونت عذاب نزدیک می کند،
آفتاب اطمینان به تو هنوز در آسمان وجودم می درخشد.
اگر خواب سرد زمستانی گناه، دلم را به انجماد کشیده است،
نسیم بهاری ِ اعتماد به لطف تو، در آوندهای دلم هیجان تازه آفریده است. 

برگزیده دعا درابیاتی از شاعران ایرانی

 
دلا معاش   چنان   کن   که گر بلغزد پای                فـــرشتـه‌ات به دو دست دعــــا نگهدارد

 حافظ

 خواهم من  از خدا به دعا صد هزار جان         تـــا صـد  هـــزار بـــــار بمیـــرم برای تو

هلالی جفتائی

 رفتم به مسجدی که به رویش نظر کنم         بر رخ گرفت دست و دعا را بهانه ساخت

میلی ترک

 دعای مردن  من می‌کنی چه حاجت آن          بقــای  هجــر تو  بادا مکن دعای دگر

کمال خجندی

 دگرآن شب است امشب که زپی سحرندارد        من و بــاز آن دعاها که یکی اثر ندارد

وحشی بافقی

 از بس  که  وصالش   به دعا می‌خواهم         خجلت زدة روی دعــــــا ساخت مرا

خلیل

 به  دشنامی   دل  ما   را   به  دست آر        که همچــون ما دعــــا  گوئی  ندارد

نثاری تبریزی

 از آن مژگان او دست دعا بر آسمان دارد        که دائم از خدا خواهد شفای چشم بیمارش

کلیم کاشانی

 شب هجراست ودارم برفلک دست دعا‌امشب   به غیر ازمرگ حیرانم چه خواهم ازخداامشب

هاتف اصفهانی

 من  از  خدای   خود به دعا خواستم تو را        امشب تو نیز بهر خدا  تا  سحر  مرو

گلچین معانی

 دلا    بسوز    که    سوز   تو  کارها  بکند        دعای نیم شبی دفع  صد  بلا   بکند

حافظ

 من   به    دعا   کرده ام   مدّعیان را هلاک        زانکه خواص دعا دفع بلا کردن است

فروغی بسطامی

 باغ دعا پر گل شود هر برگ گل بلبل شود        در باغ شب گر بگذری عطر دعا را بشنوی

مهدی سهیلی

 کلید   گنج   سعادت   بود    دعای   سحر        که این کلید همه قفل های بسته گشود

شهریار

 افتادگان   چو    تکیه   به دست دعا کنند        صد  درد  را  به  قطر? اشکی دوا کنند

قاسم بیک طالبی

 گفتی   مرا   که   پیر   شوم   ای پدر بیا        نفرین که در  لباس  دعا کرده‌ای  ببین

سعید اوخرقانی

 دعای صبح وآه شب کلیدگنج مقصوداست       بدین راه وروش می‌رو که بادلداده بپیوندی

حافظ

 حافظ   وظیفة  تو  دعا گفتن است و بس        در بند آن مباش که  نشنید  یا شنید

حافظ

 یا رب   این     آتش  که در جان من است        سرد کن زان سان که کردی بر خلیل

حافظ

 دعای    گوشه     نشینان     بلا   بگرداند        چرا به گوشة چشمی به ما نمی نگری

حافظ

 نالم   ز   جفای   تو   و دارم به دعا دست        کان ناله مبادا که اثر داشته باشد

دولتشاه قاجار

 خدایا   به    عزّت    که    خوارم      مکن        به  ذلّ  گنــــه  شــــرمسارم مکن

سعدی

 مرا     شرمساری    ز   روی    تو     بس        دگر  شرمسارم  مکن  پیش کس

سعدی

 گفتی  که  مستجاب  کنم  گر  دعا  کنی        توفیق هم عطا کن و حال دعا ببخش

صابر همدانی

 ای  بلند  اختر  خدایت عمر جاویدان دهد        و آنچه پیروزی و بهروزی در آن است آن دهد

سعدی

 یا رب  نگاه  کس  به  کسی  آشنا  مکن        ور می‌کنی کرم کن و از هم جدا مکن

عالی شیرازی

 یا رب  به  سبو کشان   مستم   بخشای       بر  مُغبچگان  می  پرستم  بخشای

بر  این  منگر که  باده در دست من است        بر آنکه دهد باده به دستم بخشای

مجمر اصفهانی

 من  میرم  و  از  زاری  من آگهیش نیست       یا رب که دعا کرد چنین زار بمیرم

صباحی بیدگلی

 آن  لاله  رخ  که سوخت دل من به داغ او       روشن  بود همیشه الهی چراغ او

رمضان فنائی

 نخوابیده است باکین کسی هرگزدل صافم        زبسترچون دعا از سینه‌های پاک برخیزم

صائب تبریزی

 ای گل خوش نسیم من بلبل خویش رامسوز        کزسرصدق می‌کندشب همه شب دعای تو

حافظ

 خدا تــــــــــرا  و  مـــــرا  از  بــــلا نگهدارد        تــــرا  ز درد و  مــــــرا از دوا نگهدارد

حلوائی

 گرنمی آیم به پرسش نیست درتقصیرمن        کور بادا دیده ام بیمار چون بینم تو را

ذوقی تونی

 نهادی      بر    ســـر    بـالین  من   پای        ســـرت   بــــالیــن   بیمـاری    نبیند

حیرتی تونی

 تنت   به   ناز    طبیبان    نیازمند    مباد        وجود    نازکت     آزرده     گزند  مباد

حافظ

 


[ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 7:51 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

غرور ملی

شاید نتوان واژه ملت  وغرور ملی را معنا کرد شاید واژه ای نباشد که بتواند غرور ملی را نشان دهد اما می توان این معنا را در لحظاتی  حس کرد . وقتی تیم ملی کشوری مسابقه را برده است وتنها یک دقیقه به پایان مسابقه  مانده است  واین یک دقیقه طولانی تر از هرزمان دیگری می گذرد، وقتی قهرمان ما دررقابت های جهانی دربرابر چشم هزاران زن ومرد ودوربین های خبرگزاری ها کودکانه می بازد وما از درون مچاله می شویم وقتی کسی مثل حمید سوریان مقتدرانه حریفش را شکست می دهد وبرسکوی افتخار می ایستد می شود غرور ملی را حس کرد این حس را ترجمانی نیست ....

غرور ملی

البته غرور ملی فقط به رقابت های ورزشی ختم نمی شود عرصه های علمی،رقابت های اقتصادی،دفاع سرزمینی، نظم ورعایت مقررات نیز ملاکهای دیگری برای درک این حس است احساسی که گاهی برپیشانی ما عرق می نشاند وگاه چشمانمان را نمناک می سازد.

 


[ دوشنبه 91/5/16 ] [ 12:34 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

نگاهی به جایگاه «زن» درشعر فارسی

                                « خدا از جنس خودتان همسرانی برای شما پدید آورد.» ( سوره النحل)

اندیشه هایی که باورهای ما را می سازند:

   فردوسی می گوید:
 
زن و اژدها هر دو در خاک به_ جهان پاک از این هر دو ناپاک به
زنان را ستایی، سگان را ستای_ که یک سگ به از صد زن پارسای
زنان را همین بس بود یک هنر_ نشینند و زایند شیران نر
چو زن زاد دختر دهیش به گرگ_که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ
 پس پرده هر که دختر بود_ اگر تاج است بداختر بود
به کاری مکن نیز فرمان زن_ که هرگز ندیدی زنی را رایزن
چون نقش وفا و عهد بستند_ بر نام زنان قلم شکستند
دل زن را دیو هست جای_ ز گفتار باشند جوینده رای
چه خوش گفت شاه جهان کیقباد_ که نفرین بد بر زن نیک باد
 ز کار زن آید همه کاستی_ خجسته زنی کو ز مادر نزاد

 نظامی می گوید:
 
زن از پهلوی چپ گویند برخاست_ کسی از چپ، راستی هرگز ندیده
نخواهی یافت اندر هیچ برزن_ وفا در اسب و در شمشیر و در زن
به گیلان درچه خوش گفت آن نکوزن_ مزن زن را چو خواهی زن، نکو زن
مزن زن را ولی چون برستیزد_ چنانش زن که هرگز برنخیزد
بسیار جفای زن کشیدم_ در هیچ زنی وفا ندیدم.
 
 سنایی می گوید:
 
چون کردی مشورت با زن_ خلاف زن کن ای نادان
حمله با شیر مرد همراه است_ حیله کار زن است و روباه است
از بدی های زن مشو ایمن_ گرچه از آسمان نزول کند
آنکه را دختر است جای پسر_ گرچه شاه است، هست بداختر
اشتقاقش ز چیست دانی زن_ یعنی آن قحبه را به تیر بزن
 
 سعدی می گوید:
 
در خرمی بر سرایی ببند_ که بانگ زن از آن برآید بلند
ز بیگانگان چشم زن کور باد_ چو بیرون شد از خانه در گور باد
یکی گفت کس را زن بد مباد_ دگر گفت در جهان زن خود مباد
 
 مولوی می گوید:
 
و حیوانی بر زن باشد فزون_ زانکه سوی رنگ و بو دارد س---
هر بلا که در جهان بینی عیان_ باشد از شومی زن در هر مکان
نفس خود را زن شناس و زان بتر_ زان که زن جزء است و نفست کل شر
 
 اوحدی می گوید:
 
زن چو مار است، زخم خود بزند_ بر سرش نیک زن که بد بزند. [یعنی زن مثل مار
است و همان طور که سر مار را باید کوفت، زن را هم باید زد [!
  
خاقانی می گوید:
نگاهی به جایگاه «زن» درشعر فارسی
 
سنگباران ابر لعنت باد_ بر زن نیک تا به بد چه رسد
 
 
ناصر خسرو می گوید:
 
به گفتار زنان هرگز مکن کار_ زنان را تا توانی مرده پندار
زنان چون ناقصان عقل و دینند _چرا مردان ره آنان گزینند ؟
 
  اسدی طوسی:
 
زن ارچه دلیر است و با زور و دست _همان نیم مرد است هرچه که هست
زنان چون درختند سبزآشکار _ولیک از نهان زهر دارند بار
 
 
فخرالدین اسعد گرگانی:
 
زنان درآفرینش ناتمام اند _ازیرا زشت کام و زشت نامند
دوکیهان گم کنند از بهر یک کام _چو کام آید نجویند از خرد نام
بود مهر زنان همچون دم خر _نگردد آن ز پیمودن فزون تر
  
رهی معیری می گوید:
 
نه تنها نامراد آن دل شکن باد_ که نفرین خدا بر هر چه زن باد
نباشد در مقام حیله و فن_ کم از ناپارسازن، پارسازن
 
 واین موضوع باورهای ما را می سازند از آن جمله درضرب المثل های ما آمده است که:
 بکوشید تا جامه ی زن نپوشید؛ از زن کمتری؛ از زن جفا ، از سگ وفا ؛خواب زن چپ است و ...


[ پنج شنبه 91/5/12 ] [ 12:22 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

آیا جرائم در ماه رمضان واقعاً کاهش می یابد؟

در این سال‌ها بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌ایم که یکی از فواید ماه مبارک رمضان کاهش جرایم است. این یافته برابر معدل آمار جرایم صحت دارد ولی برای اینکه افراد بدبین و یا مغرض در آینده تفاسیر غلط از آن به دست نوجوانان و جوانان پاک سرشت ناآگاه ندهند نیاز به حلاجی و توضیحاتی دارد.
 
در حقوق جزا و جرم شناسی بحثی وجود دارد تحت عنوان « عوامل پیش جنایی»؛ در عوامل پیش جنائی به جای کشف و نشان دادن مجرم به مجموعه شرایطی پرداخته می‌شود که ماحصل آن وقوع جرم است.
 
ماه مبارک رمضان با تغییر فضای معنوی جامعه، تقویت باورهای درونی به نظارت غیبی و تمرین تقوی و خویشتن‌داری باعث کنترل عوامل و شرایط پیش جنایی در عموم مردم می‌شود.
 
برای مثال اگر شما با شنیدن غرولندهای همسایه یا همسرتان بر سر اختلافات معمول به سرعت عصبانی شده و واکنش نشان می‌دادید حالا به یاد می‌آورید که روزه هستید و باید گذشت و خویشتن داری کنید و کلمات رکیک از زبانتان جاری نشود.
 
لذا می‌بینیم که درصد قتل‌های اتفاقی و تصادفی و نزاع در ماه مبارک کاهش می‌یابد. ولی آیا این قاعده برای قاتل حرفه‌ای هم که در تمام عمر خود نه نماز خوانده نه روزه گرفته است صادق است؟ پاسخ مشخص است.
 
آیا کسی که بارها سابقه سرقت داشته در ماه مبارک رمضان دست از سرقت برمی‌دارد؟
 
پر واضح است که خیر. هرچند ما منکر بازگشت و توبه نیستیم ولی آمارها کاهش محسوس در دستگیری سارقان حرفه‌ای نشان نمی‌دهد، اما بسیاری از افراد مستعد و کسانی که قصد ارتکاب جرمی را در سر می‌پرورانده‌اند یا پشیمان شده یا ته مانده اعتقادات به آنها دیکته کرده است که موضوع را به بعد از ماه مبارک رمضان موکول کنند و به قول مشهور «از این ستون به آن ستون فرج است» عمل کرده‌اند.
آیا جرائم در ماه رمضان واقعاً کاهش می یابد؟ 
واقعیت آن است که تاثیر ماه مبارک رمضان بر کاهش تخلفات ترافیکی مانند تجاوز به حریم همدیگر و عبور از چراغ قرمز و فحاشی در حین رانندگی و یا اختلافات زناشوئی بسیار بیشتر از ارتکاب جرایم توسط مجرمین حرفه‌ای بوده است.

برای نمونه کلاهبرداری که در طول سال با سوء استفاده از اعتقادات مردم عامی و طمع یا جهل آنان ارتزاق می‌کند اصلا رمضان برایش معنا و مفهومی ندارد و ارتزاق از مال حرام بر اولین جایی که حجاب و پرده می‌کشد وادی ایمان و اعتقاد خورنده آن است.
 
نتیجه این که بیان غیر تحلیلی پدیده‌ها اگر چه در کوتاه مدت می‌تواند مایه فخر و مباهات امت اسلامی باشد که چنین نیز هست ولی با آشکار شدن مصادیقی بر خلاف آن شاید باعث تزلزل افراد ناآگاه از سایر ابعاد و مولفه‌های دینی شود.
 
مؤید کلام بنده این که تعدادی بیماردل در سال گذشته پیامکی به شرح ذیل را تهیه و به دیگران ارسال می‌کردند: «چون گفته‌اند در ماه مبارک رمضان جرایم کاهش می‌یابد پس پی می‌بریم که اکثر مجرمین همان مومنین هستند» البته مردم باهوش و ریزبین ایران اسلامی در سی سال گذشته استاد مقابله با جنگ نرم طراحان دین ستیز شده‌اند ولی ما هم باید یاد بگیریم که یافته‌های طلائی را با پرهیز از کلیشه‌سازی به صورت مستند و تحلیلی ارائه دهیم تا خللی بر اعتماد مخاطبین وارد نگردد.

دکتر رضا غنی لو  عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی و کارشناس رسمی دادگستری


[ دوشنبه 91/5/9 ] [ 12:43 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

زنده رود باغ کاران یاد باد

مردم اصفهان خشک شدن زاینده رود را در دوره های خشکی 1379 تا 1380 و 1387 تا 1388 مشاهده نمودند و پل های تاریخی آن را در سطح ترک خورده ی بستر زاینده رود به نظاره نشستند و افسوس سال های پرآب این رود سالخورده ی سرشار از مایه ی حیات و طراوت را از دل ها به لب هایشان آوردند. کشاورزان ملی این دوره های خشک با فقر و پریشانی و گرفتاری های زندگی دست و پنجه نرم کردند و جوانه های امیدی که در اثر سرمایه گذاری و توسعه ی کار خویش در دل رویانده بودند بخشکید و وام داری و ناخرسندی جای آن را گرفت و فرزندانشان، آن ها که صالح و فعال بودند سر در گریبان و وقت گذرانی بیهوده روی آوردند. باغ های قدیم و جدید به خشکی گرایید و درختان کهن چنار و بید در شهرها و روستاها به اسکلت های زرد و خشک تبدیل شدند. اما همچنان شاهد طرح های جدید توسعه ی کشاورزی، صنعت و گسترش فضای سبز شهرها و روستاهایی بوده ایم که توسعه ی آنها بر اساس آب زاینده رود برنامه ریزی می شود، حتی تا دوردست صحراهای یزد که بخواهند آهن و فولاد بیشتر و بیشتری تولید کنند که هم اکنون خریدار ندارد. راستی ما را چه شده است؟ چگونه اندیشه ای بر ما مستولی شده که از یک سو در بالادست رود، آب را به خارج حوضه ی زاینده رود پمپ می کنیم تا باغ جدید ایجاد کنیم. در همان زمانی که باغ های قبلی در حال خشک شدن است و از سویی لوله های آب را برای صنایع فولاد و آهن یزد افتتاح می کنیم، در حالی که کشاورزان و مردم اصفهان از بی آبی به حیات و زندگی خود در این دوره حاصلخیز و پرسابقه که بهشت شهرهای ایران بود ناامید شده اند.

زنده رود باغ کاران یاد باد
مسئوولان شرکت آب اصفهان همه تقصیر را به گردن خشک سالی می گذارند و مردم نیز شایعه های فراوانی را دهان به دهان منتقل می کنند. گاه شنیده می شود که آب را بسته اند تا تونل مترو را از زیرزمین عبور دهند. گاه می گویند زیر پایه های پل ها در زمان شاه عباس گنجی نهاده اند و اکنون برای کشف گنج رودخانه را خشکانیده اند و زمانی تقصیر را به گردن انتقال آب به کرمان و رفسنجان می گذارند و انتقال آب به یزد را نیز نشانه رفته اند. با اعتقاد به این امر که مردم به ویژه حق آبه داران، حق دارند بدانند چه شده است که رودخانه ای که از پدرانشان نشنیده اند که هرگز خشک شده باشد، در فاصله ی 9 سال چهار بار خشکیده است.

دلیل چیست؟
اراضی حوضه ی زاینده رود از حاصل خیزترین اراضی کشاورزی کشور است و کشاورزان این حوضه نیز به مهارت در امر کشاورزی زبان زد هستند بنابراین در واحد سطح از اراضی حوضه ی زاینده رود که به صورت اصولی جزوشبکه آبیاری قرار دارد، با بالاترین کارآیی محصولات زراعی و باغی تولید می شود. راندمان یا کارایی آب در حوضه ی زاینده رود یا بهتر بگوییم در اراضی رسوبی زاینده رود به لحاظ حاصلخیزی، مهارت و همچنین بازگشت مازاد آب به چرخه ی آب رودخانه یا زهکش ها یا آب های زیرزمینی بسیارخوب و قابل مقایسه با بهترین روش هاست. در مطالعه ای که توسط مرکز تحقیقات کشاورزی انجام گرفته است از آب مصرفی از کانال نکوآباد 30 درصد بازگشت به رودخانه وجود دارد ؛ از برنج کاری ها 38 درصد بازگشت و راندمان آبیاری حدود 70 درصد است.

براساس مصوبه 4322 هیات وزیران به تاریخ 29/2/1333 وزارت نیرو حق مجوز نصب پمپاژ و احداث کانال و هرگونه انتقال در بالادست رودخانه به ویژه بالادست «پل کله» تا سرچمشه رودخانه را نداشته است. در آن تصویب‌نامه مالکیت تونل اول کوهرنگ به «حقابه‌داران» زاینده‌رود که 33 سهم دارند تخصیص داده شد. براساس ماده پنج همان تصویب‌نامه سرمایه لازم برای احداث تونل اول زاینده‌رود توسط 33 سهم حقابه زاینده‌رود تامین شده است و براساس طومار شیخ‌بهایی، زاینده‌رود که از چشمه «دیمه» سرچشمه می‌گیرد هم راه‌بازایش‌های رودخانه در طول مسیر متعلق به حقابه‌داران است. بنابراین وزارت نیرو حق فروش آب متعلق به حقابه‌دار را که از این دو منبع تامین می‌شود و قریب به 73‌درصد از آورد رودخانه را تامین می‌کند نداشته است.
تنها میزان آبی که برابر ماده 24 از قانون توزیع عادلانه آب برای وزارت نیرو مجاز بوده است آب استحصالی تونل‌های دوم کوهرنگ و چشمه‌لنگان است که با سرمایه دولت احداث شده به اضافه میزان آبی که توسط حقابه‌دار مصرف نمی‌شده؛ یا مصرف آن به دلیل تبدیل کاربری اراضی حقابه‌داران استفاده می‌شده و وزارت نیرو مجاز بوده قراردادهای فروش برای سایر بخش‌های مصرف مانند کشاورزی، شرب، شهری و صنعت و خدمات در استان اصفهان و دیگر استان‌ها را به فروش برساند. چاه‌های مردمی که به فروش رسیده است به مراتب بیش از میزان آبی است که دولت سرمایه‌گذاری کرده است. بنابراین براساس ماده 3 از قانون توزیع عادلانه آب مجوز حفر چاه در حریم رودخانه ممنوع است و براساس کنوانسیون رامسر که قبل از انقلاب مصوب شده است و همچنین پروتکل الحاقی 1368 که به تصویب مجلس شورای اسلامی و شورای محترم نگهبان رسیده دولت متعهد شده به‌طور دایم حداقل آب مورد نیاز برای تالاب گاوخونی خشک شده را به آن تالاب انتقال دهد که این کار نیز صورت نپذیرفته است.

اکنون سئوالات بی شمار دیگری مطرح می گردد:

این که دلیل خشک شدن زاینده رود خشکسالی است یا سوء مدیریت؟

این که انتقال آب به مناطق مرکزی ایران موجب کم آبی زاینده رود شده است

این که طولانی شدن حفر تونل چهارم کوهرنگ واشتباهات محاسباتی این وضع را موجب شده است

این که مصرف زیاد آب توسط نقاط شهری که از تصفیه خانه آب اصفهان واقع درباباشیخعلی استفاده می کنند موجب کم آبی شده است

این که همه اینها از بی اطلاعی است موضوع به عوامل دیگری بر می گردد که دراین نوشتار نیامده است ...

 


[ پنج شنبه 91/5/5 ] [ 7:45 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

ردی از خاطرات خانه پدری

...درعجبم که شهرداری باچه احساسی خانه های مردم را که آکنده از خاطرات کودکی،نوجوانی،جوانی و میانسالی آنهاست با اشاره انگشتِ غولهای آهی درهم می شکند....

امروز از کنار خانه قدیمی مان گذشتم ،خانه ای که در آنجا پای بدین دنیای خاکی گذاشته بودم .

سالهاست از آن خانه رفته ام وخانه پدری نیز مدتی بعد به جای دیگری منتقل شده است اما زادگاه آدمی حس غریبی دارد ..... خاطراتم با خشت ،خشتِ این بنا که به کلی تخریب شده ،درهم آمیخته است ...

می گویند ایرانی ها حس عجیب وغریبی دارند؛ خیلی زود از آثار وبناهای گذشته ی خود دلزده می شوند،تخریبشان می کنند وبعد دلتنگشان می شوند! همان دلتنگی شاعرانه ای که از آن به حس «نوستالژیک» یاد می کنند . با این حال زندگی ما آدمیان تنها به خاطرات محدود نمی شود؛ جنبه های مادی،شهرنشینی،ترافیک ،ایجاد معماری نوین ومبتنی بر جغرافیای منطقه وموارد زیست محیطی و... نیز بخشی از زندگی بشر امروزی را تشکیل  می دهند وباید برای آنها تدبیری اندیشید بنابر این تخریب این بناها به دست صاحبانشان یا با رعایت حق وحقوق افراد ،به دست شهرداری امری توجیه پذیر قلمداد خواهد شد ...

 


[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 5:9 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
<< مطالب جدیدتر           

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 127
بازدید دیروز: 200
کل بازدیدها: 1445415