سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

یکم: راه که می افتی همه اش به این فکر می کنی که چگونه از ترافیک وگردنه ها بگذری ودرسبقت ها جانمانی بیشتر به فکر رسیدنی ویادت می رود که مسیر سفر هم جزیی از سفر است ، مناظر اطراف ونیز گفتگوها وسختی های مسیر راباید بخشی از مسافرت به شمار آورد . می کوشم چنین باشم.

دوّم:صدای موسیقی فضای ماشین را پُر کرده است ؛ یادم به دوران کودکی ونوجوانی ام می افتد که کمتراثری از ترکیب صداوتصویر (نماآهنگ= ویدئوکلیپ) بود وشنونده خود براساس تصورات ذهنی ودانسته ها ودیده ها وشنیده هایش تصویری به فراخور موضوع برای خود می ساخت که ماندگار می شد امروز که یکی از آن آهنگ های قدیمی را می شنوم همان تصویر دوره نوجوانی برایم تداعی می شود . انگار ترکیب کردن موسیقی باتصاویر دلخواه کارگردان، ذوق شنوندگان را کور می کند شاید به همین علت متخصصان رسانه رادیو را از نظر پرورش قوای ذهنی ورشد خلاقیت برتر از تلویزیون دانسته ومی دانند .

سوّم:می گویند وسعت چندین کشور اروپایی بامساحت بخش شمالی ایران (ناحیه خزری ) برابر است. همیشه برایم این سئوال بوده وهست که ما تاکدام اندازه از این امکان خدادادی برای توسعه وپیشرفت کشورمان ورفاه مردمانی که در این نواحی زندگی می کنند بهره برده ایم .فقر وتهیدستی مردمان روستاهای شمال رنج آورتر از آن است که بتوان تصور کرد درست است که مردم با این مشکلات کنار آمده اند اما لیاقت مردم ما بیش از این است که می بینیم . وقتی با شوق به ماسوله پا می گذاری ودرمغازه هایی که با زحمت بسیار اجناس را به آن می رسانند انواع برنج پاکستانی را تلمبار می بینی دلت برای دستان پینه بسته زنان شالیکار شمالی که رنج وزحمتشان به دیناری خریدار ندارد می سوزد ونمی دانی چه بایدبکنی .شاید تغییر درشیوه کاشت وداشت وبرداشت برنج که با کاهش هزینه ها همراه باشد وبتواندبا برنج وارداتی رقابت کند بتواند راه حلی باشد ، خدا را چه دیده اید حالا که همه راه حل اقتصادی می دهند شاید این هم راه حلی باشد مگر نه این است که ایرانیان باهوش ترین مردم جهانند ،خُب این هم یک نمونه اش !

می گویند رکود اقتصاد جهانی موجب شده تاقیمت بسیاری از کالاهای مصرفی وموادخوراکی دربیشتر کشورهای جهان کاهش یابد اما انگار اقتصاد ما مثل بعضی چیزهای دیگر برخلاف معیارهای جهانی است ، اینجا اثری از کاهش مواد خوراکی ،کالاهای مصرفی و..به چشم نمی خورد.

 ماسوله

 

چهارم:درجای جای جاده، انبوهی از زباله های یک بار مصرف را می بینی که چره کریهی را به نمایش گذاشته اند راستش ما در ادعا بهترینیم گاهی می شنویم که ایرانیان باهوش ترین مردم جهانند وبر این ادعا از طرف افراد مختلف تاکید می کنیم اما آنچه می بینیم نشانی از تیزهوشی ندارد اگر بخواهی زباله ها راجمع کنی جایی را نمی یابی که آنها را به درستی جمع آوری کنند این مسئول شهری یا روستایی اگر آدم باهوشی باشد برای این معضل فکری خواهد کرد ! ومن اگر باهوش باشم خیابان وجنگل کوه ودشت را زباله دان تصور نمی کنم .

شاید بهتر باشد این شعار مشهور را اینگونه نهادینه کنیم که :

کشورما خانه ما ونه شهرما خانه ما !! واگر باهوش باشیم باید بگوییم :

زمین،خانه ماست درتمیزی آن بکوشیم.

 

پنجم: گردنه اسالم به خلخال یکی از زیباترین جاهایی است که در ایران دیده ام، آرام آرام بالا می روی تا درانبوهی از ابر ومه محو شوی ، وقتی قطره های باران را باهمه وجودت حس می کنی یادت می رود که آخرین روزهای دومین ماه تابستان رامی گذرانی ! شکوهی داری ایران ، ای وطن من .

 گردنه اسالم به خلخال

ششم:به اردبیل که می رسی انگار به تاریخ قبل از صفویه پرتاب می شوی ،این حس، زمانی تقویت می شود که به مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی پای می گذاری . همه چیز تاریخ معاصر ایران از اینجا آغاز می شود ، جایی که شیخ صفی وجانشینانش شیوه ای از تصوّف را که مبتنی بر دعا وذکر وتوبه بود با رقص وسماع آمیختند و هوادارن بسیاری پیداکردند و166سال بعد(901 قمری) به همت همین پیروان، سلسه ای از پادشاهی را با تکیه بر اعتقادات شیعی بنیاد نهادند که تا امروز اثراتش برفرهنگ، سیاست ، اقتصاد ومذهب ایرانیان ماندگار شده است .مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هفتم: وقتی اسم بازار آستارا را می شنوی فکر می کنی جایی است که هر چیز بخواهی درآن می یابی وآن هم به قیمتی باور نکردنی . شاید روزگاری این بازار باحضور فروشندگان روسی چنین وضعیتی داشته است اما امروزش به هیچ وجه تداعی کننده بازاری برای خریدکالای مناسب وارزان نبوده ونیست . سوداگرانی که بالطایف الحیل تلاش می کنند اجناس خود را به خریداران قالب کنند واغلب درکارشان توفیق می یابند . به این نمونه درباره تبلیغ جوراب توجه کنید :

 تبلیغ جوراب دربازار آستارا

هشتم:وقتی به مناطق روستایی می رویم ویا به طبیعت پای می گذاریم یادمان می آید که از طبع خویش جدا افتاده ایم اما ما ایرانیان انگار پیوندی ناگسستنی با سنّت داریم دلمان می خواهد باسرعت شیوه زندگیمان تغییر کند ومدرن شود اما وقتی تغییر کرد به شدّت دلمان برای زندگی سنتی تنگ می شود وحسّ «نوستالژیک» مان گُل می کند! از شما چه پنهان که من نیز به این بلا مبتلایم شما را نمی دانم .

سفر، تجربه ی بزرگی در زندگی انسانهاست ممکن است سفر سخت وپرمشقت باشد امّا لذّت دیدار از جاهایی که ندیده ای وتجربه دیدار مردمانی با فرهنگ وآدب ورسوم متفاوت در دیدگاه ما اثراتی ژرف خواهد داشت . برایتان سفرهای خوش وسلامتی همیشگی را آرزومندم.

 


[ جمعه 88/5/30 ] [ 11:54 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

پیش بینی جمعیت آینده ایران

سازمان ملل متحد در برآوردی اعلام کرد که جمعیت ایران تا 16 سال دیگر به بیش از 87 میلیون نفر خواهد رسید.
به گزارش مرکز اطلاعات سازمان ملل متحد، بر اساس بر آورد آخرین نمودار بخش جمعیت اداره امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد در سال جاری میلادی، جمعیت ایران، 74 میلیون و 196 هزار نفر اعلام شده است که تخمین زده می شود این میزان درسالهای 2025 و 2050 به ترتیب به رقمهای 87 میلیون و 134 هزار و 96 میلیون و975 هزارنفر برسد.
این نمودار که اخیراً در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک منتشر شده، سه کشور پر جمعیت جهان را در سال 2009 به ترتیب چین با یک میلیارد و346 میلیون نفر، هند با یک میلیارد و 198 میلیون نفر و ایالات متحده آمریکا با 315 میلیون نفر معرفی کرده است که تا سال 2050 هند با جمعیتی معادل یک میلیارد و 614 میلیون نفر از چین که جمعیتش به رقم یک میلیارد و417 نفر خواهد رسید پیشی گرفته و پر جمعیت ترین کشور جهان خواهد شد.
در این نمودارآمده است در حال حاضر 69 درصد از مردم ایران شهرنشین هستند و 7 درصد از جمعیت این کشور بالای 60 سال سن دارند در حالی که 24 درصد زیر 15 سال هستند.
بر اساس این بر آورد، میزان مرگ و میر کودکان زیر 5 سال در ایران 34 مورد در هر 1000 تولد زنده قید شده در عین حال امید به زندگی در زمان تولد در ایران 71 سال است.


[ سه شنبه 88/5/27 ] [ 5:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

   1- می‌گویند در این روز و روزگار، بهتر است به جای این که خودتان برای کودک کتاب بخوانید؛ برایش نوار قصه کتاب خواندن برای کودکان یا سی‌دی‌هایی   ازاین قبیل بگذارید.

اگر کودک شما از کتاب قصه‌‌ای که شما برایش می‌خوانید، لذت می‌برد، به خاطر خط داستانی قصه نیست؛ بلکه به دلیل رابطه‌ای است که هنگام شنیدن قصه با شما پیدا می‌کند.
البته بعد از2
سالگی می‌توان از این قبیل وسایل سرگرم‌کننده یکطرفه نیز برای کودک استفاده کرد اما در آن سنین هم چنین وسایلی نمی‌تواند جای کتابخوانی مستقیم توسط شما را بگیرد.
2- می‌گویند برای کودکی که مضمون قصه را درک نمی‌کند، فرقی نمی‌کند چه کتابی برایش بخوانید.
تا 
6 ماهگی، کودک درکی از آنچه شما برایش می‌خوانید، ندارد بنابراین از لحاظ محتوایی هیچ فرقی نمی‌کند که برایش کتاب قصه بخوانید یا مثلا روزنامه جام‌جم را؛ اما کودکان زیر 6ماه هم اولویت‌هایی دارند که باید آنها را در نظر بگیرید. آنها در این سنین معمولا شیفته تصاویر و عکس‌هایی هستند که رنگ‌های روشن و با کنتراست بالا دارند. سرودها و ترانه‌های کودکانه‌ای که وزن‌های شاد و قافیه‌های تکرارشونده دارند نیز کودکان را به خود جذب می‌کند.
3- می‌گویند در هر نوبتی که برای کودک کتاب می‌خوانید، باید یک قصه را از آغاز تا پایان برایش تعریف کنید.
هیچ ضرورتی ندارد داستان را سریع و بی‌وقفه از ابتدا تا انتها برای کودک بخوانید؛ بلکه باید بگذارید کودک، سرعت کتاب خواندن شما را با میزان علاقه‌مندی و سوالاتش تعیین کند. برای شرکت دادن کودک در امر کتابخوانی می‌توانید از او بخواهید که‌مثلا چیز خاصی را در یکی از تصاویر با انگشت نشان دهد.
کتاب را طوری روبه‌رویش بگیرید که تصاویر را به وضوح ببیند. در مورد عکس‌ها صحبت کنید، بعضی از کلمات رایج را تکرار کنید، صدایتان را عوض کنید و برای هر کدام از شخصیت‌ها با صدایی متفاوت حرف بزنید و کارهایی از این قبیل.
4- می گویند موقع کتاب خواندن باید سعی کنید بعضی از اعداد و حروف ساده را به کودک یاد بدهید.
اصرار بر آموزش دادن به کودک در سنین پایین ممکن است اشتیاق او را برای مشارکت در کتابخوانی از بین ببرد. هدف از کتابخوانی، لذت بردن کودک و برقراری ارتباط با اوست؛ نه آموزش اعداد و الفبا.
5- وقتی کودک یاد گرفت خودش کتاب بخواند، دیگر نیازی نیست شما برایش کتاب بخوانید؟
حتی تا 
13 سالگی، درک شنیداری کودک بالاتر از درکی است که از مطالعه شخصی به دست می‌آورد، بنابراین وقتی شما برای کودک خود کتاب می‌خوانید، او می‌تواند دایره واژگانی خود را افزایش دهد.

 


[ جمعه 88/5/23 ] [ 11:41 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

تفاوت های زنان ومردان
یکی از شگفتی های آفرینش، وجود تفاوت ها بین زنان و مردان است. بیولوژیست ها و پژوهش گران، پس از بررسی و تحقیق های متعدد، به این نتیجه دست یافتند که رفتارهای ذهنی و فکری زنان و مردان در پاره ای از صفت های اصلی به صورت ذاتی، با هم فرق داشته و تحت تاثیر جنسیت، به گونه ای متفاوت از یکدیگر، عمل می کنند. بخشی از تفاوت های مردان و زنان را به صورت زیر می توان عنوان نمود:
* زنان تشریفات را دوست دارند.
* مردان کمتر تشریفاتی هستند.
* زنان، رابطه گرا بوده و تمایل به تماشا و نظر دارند و استعداد بیشتری برای بینش و شهود از خود نشان می دهند.
* مردان، هدف گرا بوده و به عمل و آزمایش، بیشتر تمایل نشان داده و استعداد بیشتری برای ارائه دلیل و منطق دارند.
* زنان نفوذ همسران خود را راحت تر می پذیرند.
* مردان در مقابل نفوذ زنان از خود مقاومت نشان می دهند.
* ترس زنان بیشتر است تا خشم شان.
* مردان بیشتر از این که بترسند، خشمگین می شوند.
* زنان تحمل بیشتری در برابر رنج بدنی نشان می دهند تا رنج روحی.
* مردان در برابر رنج روحی، مقاومت بیشتری از خود نشان می دهند.
* زنان سعی دارند فرزندانشان، همواره راضی و راحت باشند.
* مردان، فرزندانشان را برای استقلال، مقابله با خطر و سختی ها آماده می سازند.
* مادر، همه فرزندان خود را به طور تقریبی یکسان دوست دارد؛ مهر و محبت او مشروط به اطاعت و بروز استعداد نیست.
* پدران، فرزندانی را که از آنان حرف شنوی داشته و در امر تحصیل، اجتماعی و حرفه اش موفق تر باشند، بیشتر دوست دارند.
* زنان در انتخاب همسر، مسایل بسیاری از جمله: وضع مالی، آینده، موقعیت اجتماعی، شغلی و ... را در نظر می گیرند.
* مردان سریع تر و راحت تر از زنان، درصدد ازدواج با همسر مورد علاقه شان برمی آیند.
* در چهره زنان، هنگام گفت و گو حالت های ترس، خشم، تعجب، آرامش، اضطراب و لذت به خوبی قابل رویت است.
* مردان در هنگام گوش دادن، خونسرد بوده و چهره شان دچار تغییرهای زیادی نمی شود.
* زنان هنگامی که اندیشه های غم انگیز و ناراحت کننده ای دارند، واکنش های هیجانی تر و احساسی تری را نسبت به مردان از خود بروز می دهند.
* مردان در برخورد با افکار غم انگیز و رویدادهای ناراحت کننده، احساس های خود را بروز نداده یا کمتر بروز می دهند.
* زنان در هنگام گفت و گو، جروبحث و بگومگوهای مختلف، مسایل منطقی را با عواطف و احساسات خود در هم می آمیزند و از رفتارهای کلامی و غیرکلامی خود، بیشتر و قوی تر استفاده می کنند.
* مردان در هنگام گفت و شنود، جروبحث و بگومگوها، بدون اینکه عواطف و احساسات خود را بروز دهند، می توانند خویشتن دار باشند، منطقی سخن بگویند و مستقل از احساسات خود عمل کنند.
* در صحنه زندگی اجتماعی، زنان بیشتر تساوی طلب هستند و همدردی، همدلی و ملاطفت بیشتری از خود نشان می دهند.
* در صحنه زندگی اجتماعی، مردان برتری طلب و مبارزه جو بوده و برای برتری خود، بیشتر تلاش می کنند. مردان بیشتر از زنان، پرخاشگر و تهاجمی هستند و رفتار خطرناک و غیراخلاقی بیشتری از خود نشان می دهند.
* احساس موفقیت در زنان، زمانی حاصل می شود که مورد تایید و تصدیق قرار گیرند.
* مردان زمانی خود را موفق و باارزش می دانند که به هدف هایشان برسند و اعتماد به نفس آنان زمانی بالاست که در انجام کارها موفق عمل کرده و خود را ثابت کرده باشند.
* در جریان زندگی، زنان، بیشتر به گذشته توجه می کنند و گوشه چشمی نیز به آینده دارند.
* مردان بیشتر به آینده توجه نشان می دهند و به راحتی می توانند گذشته را فراموش کنند.
* مسایل مالی و ثروت از نظر زنان، ایستا و غیردینامیک هستند. زنان با محافظه کاری در حفظ و نگهداری آن می کوشند و به طور کلی، بیشتر به نگه داری چیزهای موجود، دلبستگی دارند و نسبت به مردان کمتر ریسک می کنند.
* مسایل و ثروت از نظر مردان، دینامیک و غیرایستا هستند. مردان همواره در جهت افزایش و کسب پیروزی بیشتر، تلاش می کنند و به طور کلی، مردان فزونی طلب بوده و در جست و جوی پیروزی بیشترند و برای تحقق آرزوها و اهداف خود بیشتر ریسک پذیر هستند.
* زنان به گفت و گو علاقه مندند و با بیان مسایل، از فشار ناراحتی خود می کاهند.
* مردان سکوت را دوست دارند و به تنهایی به حل مسایل خود می پردازند.
* زنان شنونده خوبی هستند.
* مردان شنونده خوبی نیستند.
* زنان کارهایشان را با یک روند آرام، تدریجی، حرکت های ملایم، ظریف و ... به انجام می رسانند.
* مردان، کارهایشان را با نوسانات زیاد ولی آگاهانه و با حرکت های فراوان، مطمئن و محکم انجام می دهند.
* بدون درخواست کمک، اگر به خانمی پیشنهاد کمک شود، او آن را علامت مهر و محبت دانسته و در اغلب موارد پذیرای آن می شود.
* در نظر یک مرد، پیشنهاد کمک به او، به منزله این است که قدرت انجام کاری که به عهده گرفته است، ندارد و او از این پیشنهاد، آزرده شده و آن را نوعی توهین به خود تلقی می نماید.حتی ممکن است به آن اعتراض کرده و خشم خود را نشان دهد، چرا که مرد تصور می کند که خود می تواند از عهده کارهایش برآید.
* برای بیشتر زنان، گفت و شنود و هم دلی وسیله ارتباط عاطفی و احساسی است و زن با زبانش می خواهد با همسرش ارتباط برقرار کند.
* برای بیشتر آقایان، گفت و گو وسیله ارتباط و تبادل اطلاعات به حساب می آید. مرد با بدنش می خواهد با همسرش ارتباط برقرار کند.
* مرکز گویش زنان در دو نیم کره مغز قرار دارد و آنان برای صحبت کردن، هم زمان از دو نیم کره خود استفاده می کنند.
* مرکز گویش مردان فقط در نیم کره چپ مغز قرار دارد و نسبت به مرکز گویش زنان، کوچک تر است.
* دختران زودتر از پسران حرف زدن را شروع می کنند. تا 3 سالگی، 99 درصد صحبت، جامع است.
* پسران دیرتر از دختران حرف زدن را شروع می کنند. تا 4.5 سالگی، 99 درصد صحبت آنان جامع است.
* زنان در برقراری ارتباط، گوش دادن و فراگیری زبان، قوی تر از مردان عمل می کنند.
* مردان در ارتباط برقرار کردن، گوش دادن و فراگیری زبان، ضعیف تر از زنان عمل می کنند.
* ارتباط بین دو نیم کره مغز، در زنان حدود 15 درصد بیشتر از مردان است. زنان بین دو نیم کره مغز، ارتباط بهتری برقرار می سازند و توانایی بیشتری در انجام کارهای مختلف و چند وظیفه ای در یک زمان را از خود نشان می دهند. (در مجالس زنان، هم زمان چند نفر با هم صحبت کرده و حرف های یکدیگر را هم گوش می دهند.)
* ارتباط بین دو نیم کره مغز در مردان کمتر از زنان است؛ توانایی مردان در انجام کارهای مختلف و چند وظیفه ای هم زمان، از زنان کمتر است. (در مجالس مردان به طور معمول یک نفر صحبت کرده و بقیه گوش می دهند.)
* زنان اندیشه استقرایی دارند و از جزء به کل می رسند؛ خواهان احساس و عاطفه بیشتری هستند در تصمیم گیری مرددند؛ برای تصمیم گیری به اطلاعات بیشتری نیاز دارند، ولی به آسانی اشتباه های خود را قبول می کنند.
* مردان با شیوه قیاسی، استدلال می کنند و از کل به جزء می رسند و خواهان اطلاعات بیشتری هستند، سریعتر تصمیم می گیرند و کمتر حاضر می شوند به اشتباه های خود اعتراف کنند.
* زنان بیشتر از راه گوش (شنیدن) تحت تاثیر قرار می گیرند و محبت خود را بروز داده و عشق را انتخاب می کنند.
* مردان بیشتر از راه چشم (دیدن) عاشق می شوند.
* زنان به زندگی عشق می ورزند، عشق برای خانم ها همه زندگی محسوب می شود. زنان به احساس عشق، عنایت بیشتری دارند، همراه با آزاردوستی.
* مردان به روابط جنسی توجه دارند، همراه با دیگرآزاری. عشق برای مردان بخشی از زندگی است، مردان به کارشان عشق می ورزند و آن را عاشقانه انجام می دهند.
* تولید هورمون استروژن (هورمون جنسی زنانه) باعث کمتر شدن خشونت، کاهش پرخاشگری، ابراز وجود، رقابت و ... در زنان می شود. تولید هورمون زنانه، پیوندجویی را در زنان تقویت می کند.
* تولید هورمون تستسترون (هورمون جنسی مردانه) میل جنسی، پرخاشگری، تهاجم، رقابت، اتکا به نفس، حرکت های تند و ... را در مردان سبب می شود. تولید بیشتر این هورمون، مردان را به خشونت، تجاوزهای جنسی و بدرفتاری جنسی، حس رقابت، اتکا به نفس و رسیدن به هدف، سوق می دهد.
* میل جنسی در زنان کمتر از مردان است. زنان قلب مردان را می خواهند.
* میل جنسی در مردان بیشتر است. مردان جسم زنان را می خواهند.
* زنان جزئی نگر هستند، ماهرانه متوجه آهنگ های ظریف صدا، علائم ظاهری، حالت ها و تغییرهای چهره شده و از این طریق به علاقه ها، اندیشه ها و روحیه طرف مقابل به خوبی و سریع پی می برند؛ راست و دروغ حرف های طرف مقابل را به سرعت کشف می کنند.
* مردان کلی نگر هستند و به جزییات زیاد توجه نمی کنند لذا تمایل، احساسات و هیجان های طرف مقابل را از چهره اش به خوبی درک نمی کنند.
* زنان تصاویر معمولی و هیجانی را بهتر از مردان به خاطر می آورند.
* به یادآوردن تصاویر معمولی و هیجانی برای مردان، به آسانی صورت نمی گیرد.
* زنان در به خاطر آوردن چهره ها و اسامی، بهتر از جنس مذکر عمل می کنند و کمتر از مردان دچار فراموشی می شوند.
* مردان چهره و اسامی افراد را زودتر فراموش می کنند و بیشتر از زنان دچار "آلزایمر" می شوند.
* زنان در جوانی، مهربان و در پیری، تهاجمی و خشن می شوند.
* مردان در جوانی، خشن و خودخواه و در پیری، مهربان می شوند.
* بر اساس آمار موسسه "هاریس"، فقط 76 درصد از زنان، اعلام کرده اند که حاضر هستند با همسر کنونی شان ازدواج کنند.
* بر اساس آمار موسسه "هاریس"، 87 درصد مردان متاهل اعلام کرده اند که اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، حاضرند با همسر کنونی شان ازدواج کنند.
* در یک ازدواج شکست خورده: زنان مسایل جدایی را به طور عمیق احساس می کنند، ولی چون رابطه گرا هستند، غم ناشی از تنها شدن و بیان مسایل شخصی و زندگی مشترک خود را به راحتی با دیگران بازگو می کنند و همچنین با گریه کردن، از فشارهای روحی و روانی خود می کاهند، در واقع، درد جدایی را کم می کنند.
* در یک ازدواج ناموفق: مردان احساس شکست از زندگی مشترک، درد جدایی و تنهایی را به طور عمیق احساس می کنند و غمگین می شوند، ولی پس از جدایی گریه نمی کنند و درد و غم ناشی از تنها شدن را در خود می ریزند؛ چون خصوصی ترین مسایل شخصی و زندگی مشترک خود را کمتر با دیگران در میان می گذارند، بنابراین ممکن است دچار ناراحتی های روحی و روانی شوند و جهت رهایی از فشارهای درونی، به مواد مخدر، الکل و دیگر تسکین دهنده ها پناه ببرند و دچار ناراحتی و انواع بیماری ها و ... هم می شوند.
از مقایسه خصوصیات و ویژگی های زنان و مردان، می توان نتیجه های زیر را به دست آورد:
1- زنان و مردان، مکمل یکدیگر هستند؛ ویژگی مردان، کمبودهای زنان و ویژگی های زنان، کمبودهای مردان را تکمیل می کند. به عبارت دیگر، هر کدام کمبودهای دیگری را برطرف می سازند، بنابراین اگر با یکدیگر هماهنگ شوند، در بسیاری از موارد، مسایل و مشکلات منطقی تر، عاقلانه تر و اصولی تر برطرف می گردند.
2- وقتی زن و مرد تفاوت های یکدیگر را بدانند و آنها را بپذیرند، ارتباط قوی و موثری بین آنان برقرار می شود و عشق، فرصت شکوفایی پیدا می کند. بنابراین، آگاهی از ویژگی های رفتاری زنان و مردان، در بهبود روابط همسران و ایجاد آرامش بیشتر و تنش کمتر، موثر می باشد.
3- یکی از علت های اصلی ستیزه ها و کشمکش های دائمی، عذاب آور و جان فرسا بین زن و شوهرها، این است که مردان، زنان را با "ویژگی های خود" ارزیابی می کنند و زنان، مردان را با "مقیاس خود" می سنجند. سنجش مایعات با متر و منسوجات با لیتر، همان قدر صحیح است که مردان و زنان، خصوصیات خود را با یکدیگر مقایسه کرده و به سنجش و ارزیابی هم بپردازند. چنین سنجش هایی به طور معمول، حس تحقیر یا برتری کاذب به دنبال دارد.
4- زنان در برخورد با مسایل و مشکلات، به جزئیات، توجه بیشتری داشته و احساسی تر عمل می کنند، ولی مردان در مقابله با مشکلات و مسایل، کلی نگری کرده و منطقی تر عمل می کنند.
5- در قیاس بین ویژگی های زنان و مردان، نبایستی فکر کنیم که خصوصیات مردان، از خصوصیات زنان بهتر است و یا برعکس. برای نمونه: آیا زایمان، رابطه گرایی، دوست داشتن تشریفات، محافظه کاری در حفظ ثروت ها، کارها را با یک روند  تدریجی انجام  دادن و ... صفت های خوب هستند یا بد؟ (ویژگی غالب در زنان). آیا مشکلات را در تنهایی و سکوت حل کردن، کمتر تشریفاتی بودن، کلی نگری در امور، از راه چشم عاشق شدن، به دنبال مسایل مالی، غیرایستا نگریستن و ... خوب هستند یا بد؟ (ویژگی غالب در مردان).
شما تا چه اندازه تفاوت های جنس مقابلتان را می شناسید وتا کدام حدّ به این تفاوتها احترام می گذارید؟.


[ دوشنبه 88/5/19 ] [ 12:10 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

پدیده ای به نام رضاخان

پس از سالها مبارزه وکشمکش میان آزادیخواهان وشاهان مستبد سرانجام دراواخر دوره قاجار(14 مرداد ماه 1285شمسی)فرمان مشروطیت به امضای مظفرالدین شاه رسید وقرارشد قدرت شاه محدود به قوانینی شود ،مجلس بر بسیاری از امور نظارت داشته باشد وشاه مطلق العنان نباشد ؛ محمدعلی شاه ،شاه جدید، از پذیرفتن شرایط جدید خودداری کرد ومجلس باکمک لیاخوف روسی به توپ بسته شد اما درست 19سال پس از صدرور فرمان مشروطه در1304 شمسی پدیده ای به نام «رضاخان» ظهور کرد ومشروطیت از مسیر اصلی خود منحرف گردید .103 سال از صدور فرمان مشروطه و84 سال از ظهور رضاخان می گذرد بازخوانی این دوحادثه درسالگردصدورفرمان مشروطیت می تواند در روشن کردن حوادثی تاریخی نقشی هرچند اندک داشته باشد .

وقتی نام رضاخان برده می شود ،اولین چیزی که از شخصیت او در ذهن انسان تداعی می کند،قلدری ،ضددینی و غرب زدگی اوست .این که حجاب را از سرزنان مسلمان برداشت در مساجد وحسینیه ها را بست .روحانیون و حوزه ها را منزوی ساخت و در نهایت پای فرهنگ غرب را به این سرزمین اسلامی بازکرد .این هم روشن است که وی از اول چنین ماموریتی داشت وبه دست انگلیسی ها به این کار گماشته شده بود حال سوال این است چطور می شود چنین آدمی ناگهان در عرصه ی سیاسی ایران ظاهر شده ودر مدت اندکی مدیریت یک کشور اسلامی و رهبری مردم مسلمان وشیعه را به دست می گیرد؟چرا مردم وعلمای بزرگ به مدیریت وپادشاهی یک چنین آدم قُلدری تن دادند؟علت چه بود که با حضور فقهای مبارزی مثل مدرس او توانست به راحتی بر اریکه ی قدرت ومدیریت کشور تکیه بزند؟رضاخان چه ترفندها ونقشه هایی به کار برد تا تمام رقبای سیاسی از جمله علما وفقها را به سکوت وعقب نشینی واداشت ؟در این میان به علل وعناصر بسیاری می توان اشاره کرد . در این مقاله فقط به چند عنصر مهم بسنده می گردد:
 پاسخ ظاهری به انتظارات مردمی
پس از انقلاب مشروطه به خاطر بروز اختلافات وتشتت آرا وعدم وجود رهبری نیرومند ،مردم ایران نتوانستند به اهداف مقدس خویش دست یابند.امید وآرزوهایشان به یاس تبدیل شد.در همین ایام وقوع جنگ جهانی اول مزید برعلت شد،فقر،تنگدستی،قتل وغارت وناامنی سرتاسر کشور را فرا گرفت .از سوی دیگر نزاع های جناحی وسیاسی احزاب وگروهها نیز مردم را خسته ،کوفته کرده وبه ستوه آورده بود.آنها اصلا دل خوشی از احزاب وجناح ها نداشتند ودر خارج از این جناح ها به دنبال یک منجی ومصلح کارآمد وبی رنگ وبو می گشتند.با توجه به مطالعات واطلاعات دقیقی که سیاست مداران انگلیسی از اوضاع ایران داشتند رضاخان بهترین گزینه برای این مهم بود .وقتی اوبه قدرت رسید تا حدودی توانست در کشور امنیت نسبی ایجاد کند ودر ظاهر جلوی بسیاری از قتل وغارت ها وناامنی ها را گرفت واین چیزی بود که مردم در دو ،سه دهه ی گذشته به انتظارش نشسته وآرزویش را می کردند.
تکرار شعارهای تند و عوام پسند
پس از کودتای رضاخانی ،شعارهایی که در بیانیه های کودتاگران به رهبری سیدضیاالدین طباطبایی به چشم می خورد ،اغلب فریبنده وبه ظاهر خوشایند مردم بود،مبنی بر مبارزه با اشرافی گری ودفاع از حقوق طبقه ی کم درآمد که به طور مرتب تکرار وبر ذهن ودل مردم تلقین می شد .سیدضیاء به عنوان رئیس الوزرای رضاخان در بخشی از بیانیه ی معروف خود به نام «مرام نامه واساس نامه»می نویسد:
«..چند نفر اشراف واعیان که زمام مهام مملکت را به ارث در دست گرفته بودند مانند زالو،خون مردم وملت را مکیده ،ضجه ی وی را بلند می ساختند وحیات سیاسی و اجتماعی وطن ما را به درجه ای فاسد وتباه نمودند که حتی وطن پرست ترین عناصر ،معتقدترین اشخاص به زنده بودن روح ملک وملت ،امید خود را از دست داده ،کشور ایران را در میان خاک وخاکستر سرنگون می دیدند. پژمردگی وافسردگی وبالاخره نزدیک شدن آخرین لحظات اندیشه آور ادامه وضعیات را غیر ممکن می ساخت که موقع رسید این وضعیات خاتمه یابد .موقع رسید که عمر حکومت این طبقه سپری گردد مسببین فلاکت وپریشانی ایران که باز هم دست نالایق خویش را از عمارت فروریخته ی ایران نمی کشیدند به حساب دعوت شوند .بالاخره روز واژگون شدن وانتقام فرارسید .در این روز تاریخی وهولناک است که اراده ی نیرومند اعلی حضرت اقدس شاهنشاه (رضاخان)زمام امور را در دست من جای می دهد ،مرا روی کار می آورد...»1
سیدضیاء در بخش دیگراین بیانیه چنین ادامه می دهد:
«...لازم است عمارت متزلزل ولرزانی که مفتخواران در آن آشیانه نهاده اند سرنگون گردد.لازم است اداراتی که تاسیس آنها برای اسراف وتبذیر مال وپولی است که باقطرات عرق توده ی ملت تحصیل شده ،یا بالاتر وبدتر از همه به قیمت شرافت واستقلال ایران از اجانب قرض گرفته شده است از بین برود وبه جای آن بنیان محکمی استوار گردد که وظیفه ی خدمت به مملکت را از عهده برآید.»2
لازم است بنیان عدلیه ی ما که مرکز فجایع وجنایات است ،واژگون ومعدوم گشته و بر روی خرابه های آن ، یک عدالتخانه ی حقیقی که ارکانش مبنی بر عدل ونصفت باشد بناگردد،زیرا فقط چنین عدالتخانه ای می تواند ،شالوده ی یک حکومت ملی باشد .لازم است قیمت زحمت ومشقت کارگران ودهقانان سنجیده گشته ودوره ی فلاکت وبدبختی آنان خاتمه یابد .برای حصول این مقصود ،اولین اقدامی که باید به عمل آید ،تقسیم خالصه جات واراضی دولتی ،مابین دهقانان وهمین طور وضع قوانین که زارع را از املاک اربابی بیشتر بهره مند سازد...»3
متن این بیانیه وبیانیه های دیگر که بازیرکی وعوام فریبی خاصی تنظیم شده بود ،توانست به بهترین وجه افکار عمومی را به خود جلب کند وسیدضیاءورضاخان راکه هر دو عامل انگلیس بودند،محبوب دلها نماید چرا که مردم سالها چشم انتظار تحقق چنین آرمان های مقدس بودند وامروز سیدضیاء ورضاخان زبان گویای آنهاشده بود .مردم براین باور بودند که فرشته ی نجات وملائک عدل وداد برکشورشان فرود آمده است .جالب این که شبیه همین بیانیه درچند مورد از طرف خود رضاخان هم صادر شد.عبدالله مستوفی که از نزدیک شاهد این ماجراها بود می نویسد :«از طرز انشای این بیانیه ها پیداست که سیدضیاء آن را نوشته وبه اسم سردار سپه منتشر شده است .چون همه می دانند یک افسر قزاق طبعا سواد وقریحه ی این قبیل نویسندگی ها را ندارد.»4
تظاهر به دین داری
یکی دیگر از عنصر عوام فریبی رضاخان ،تظاهر به دین داری بودکه اوتوانست بدین وسیله ،توده ی مردم بخصوص قشر مذهبی و روحانیون را از خود راضی کند وامثال آیت الله مدرس را هم که از ماهیت او کاملا آگاهی داشت،خلع سلاح ومنزوی سازد.یکی از مورخان که شاهد این دغل بازی ها و ریاکاری های سردار سپه بود ،می نویسد:«...محرم سال 1341 قمری که با اواسط پاییز سال 1300 شمسی تصادف کرد،از اوائل دهه ی اول ،در قزاق خانه ،چادر بزرگی برپا و روضه خوانی مجللی راه انداختند .دسته های محلات هم برای رفتن به تکیه قزاق خانه ،رسم دیرین را تجدید کرده از اوایل دهه راه افتادند وهر روز با عده ی زیادی به این تکیه آمده سینه می زدند.سردار سپه وافسران قشون ،مانند صاحب مجلس از واردین پذیرایی می کردند.وجوه تمام طبقات مردم به این روضه خوانی رفتند... .5
این مورخ در ادامه می نویسد که در شصت سال گذشته یک چنین چیزی اصلا سابقه نداشت که ادارات دولتی ،آن هم قزاق ها مجلس عزا بپا کنند.فقط ناصرالدین شاه،آن هم در تکیه ی اختصاصی خود تعزیه برگزار می کرد که فقط جنبه ی خانوادگی داشت وهرگز عنوان وزارت وصدارت به خود نمی گرفت .6
اودر ادامه اضافه می کند:
«...من تا آن تاریخ عزاداری شام غریبان آذربایجانی ها را هیچ ندیده بودم در این سال برحسب تصادف ،شب 11 محرم به مسجد شیخ عبدالحسین(تکیه ترک ها )رفتم .دسته جات محلات با شمع های گچی که در دست داشتند هریک آمده نوحه ی شام غریبان خود را خوانده ،می رفتند.یک مرتبه متوجه شدم که دسته ای که افراد با لباس قزاقی خاکی بر تن دارند،وارد تکیه شدند.دیدم سردار سپه در پیش وعده ی پنجاه ،شصت نفری از افسران قزاق خانه هستند.با بازوبندهای مشکی وسربرهنه هریک،یک شمع گچی دست گرفته نوحه ی ترکی:
گلمیشیخ ای شیعه لر ،شام غریبانه بیز ور ماقا باش ساغلیقی زینب نالانه بیز
«شیعیان به شام غریبان حسینی آمده ایم تا به زینب نالان سر،سلامتی بگوییم»را افتان وخیزان ،خوانده واز مجلس خارج شدند.وزیر جنگ و ستاد ارتش وشام غریبان؟! وخواندن نوحه ی ترکی ؟! آن هم باسرو پاهای برهنه ؟! باور کردنی نیست...این اقدامات وجاهت زیادی پیداکرده به قدری سردارسپه را در نظر عامه وآخوندان وآخوندمنشان محبوب کرد که مجلسیان را هم که هیج یک معتقد به این کارها نبودند به فکر باز کردن دکان وجاهت ! در بغل دکان سردارسپه انداخت.»7
برخی مورخان دیگر نوشتند:رضاخان درماه رمضان نیز همین ترفند را دنبال می کرد .در شب های 23،21،19 ماه رمضان در قزاق خانه چادر مخصوص می زد ومراسم احیا برگزار می کرد و روزنامه ها نیز خبر آن را در سرتاسر ایران منعکس می کردند.8
حسین مکّی در این باره می نویسد:
«...سردار سپه تصمیم داشت برای جلب رضایت طبقه سوم به یکی دو فقره تظاهر اکتفا نکرده ،این بازی را دائما تجدید کند ومخصوصا برای جلب نظر وتوجه روحانیون نیز نهایت کوشش را به عمل آورد .سردارسپه که بدون تردیدومبالغه یکی از باهوش ترین وپرکارترین افراد عصر خود محسوب می شد به خوبی دریافته بود که بزرگترین دشمنان از طبقه ی روحانیون می باشند که با نفوذ معنوی خود هر وقت بخواهد می توانند ضربت های سختی به او بزنند ولی سردارسپه به قول سعدی که می گوید:
آن کسانی که آهنیین مشتند/ دشمنان را به دوستی کشتند
می خواست با تظاهر به دوستی آنها ،نقوذ آنها را از بین برده تا اگر خواست دست به اصلاحاتی بزند از این قوه ی معنوی دغدغه خاطری نداشته باشد.از این رو برای جلب نظر آنان ناظر شرعیات تعیین کرد...»9
سوء استفاده از حُسن نیت علما
در سال 1342 قمری که آیت الله سیدابوالحسن مدیسه ای (اصفهانی) ومیرزای نایینی به مدت یک سال بود از عراق به ایران تبعید شده بودند بر اثر تلاش و وساطت سردارسپه به عراق بازگردانده شدند .سردار رفعت به دستور رضاخان ،آقایان را تا نجف همراهی ومشایعت کرد.این برخورد، مورد خوشایند علما نجف قرار گرفت ،هنگام بازگشت سردار رفعت ،نامه ای تشکر آمیز به رضاخان نوشتند ودر ضمن آن تمثال امام علی و شمشیری را به عنوان شمشیر حضرت ابوالفضل به او فرستادند.
این کار علما اگر چه از روی حسن نیت انجام می گرفت ولی مورد سوء استفاده ی آشکار سردار سپه قرارگرفت .به دستور او ، این تمثال وشمشیر طی مراسم ویژه وارد مرز ایران شد.در طول مسیر به هر شهری که این کاروان وارد می شد ،مردم را به استقبال آن می آوردند.در کنار آن اغلب روزنامه های همسو گزارش آن را در سرتاسر ایران منعکس می کردند.علاوه پس از یک هفته تبلیغ ،روز جمعه دوم ذیقعده 1342 رضاخان طی مراسمی باشکوه وبا حضور هزاران نفر از طبقات مختلف مردم ،نمایندگان مجلس ،علما،سفرای ترکیه و افغان ،هدیه تمثال مبارک را جشن گرفت وشمشیر به اصطلاح حضرت ابوالفضل را به کمتربست. 10
وقتی این خبر در شهرهای دیگر ایران انتشار یافت تلگراف های بسیاری از مناطق مختلف به عنوان سردارسپه به تهران مخابره وسرازیر شد که حاوی تعریف وتمجید وحمایت از وی بود .با این که اغلب این تلگراف ها از جانب روسای قزاق ها، فرمایشی بود ولی انعکاس آن در روزنامه ها سبب تحریک وتشویق اذهان عمومی مردم به سمت حمایت از رضاخان به عنوان ناجی ملت ایران شد.وبدین ترتیب پایه های حکومتی اوروز به روز قوی تر و مردمی تر جلوه نمود .به طوری که دیگر مخالفینش جرات اظهار وجود نداشتند واگر کسی حرفی می زد فوری متهم به خیانت به دین و دولت شده و از صحنه خارج می گشت .بنابراین تاثیر شگرف عوام فریبی وتظاهر به دین داری را در به قدرت رسیدن رضاخان نباید دست کم گرفت.

منابع:
1-شرح زندگانی من ،عبدالله مستوفی ،ج2،ص1812
2-همان،ص1813
3-همان ،ص1814
4-همان ،ص1822
5-همان ،ص2144
6-همان ،ص2142.
7-همان،ص2145.
8-تاریخ بیست ساله ایران،حسین مکّی ،ج3،ص45 .
9-همان،ص52.
10-همان،ص47


[ چهارشنبه 88/5/14 ] [ 11:53 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
          

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 172
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 1449248