سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

چه کسی باید رئیس جمهور شود ؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درباره این که «چه کسی باید رئیس جمهور شود» دیدگاهها ونظرات زیادی گفته وشنیده می شود . هریک از ما دراین باره صاحب ایده ونظری هستیم ولی دیدگاه سیاسیون وعلمای علم سیاست در این باره چیست ؟ آیا آنان نظر« عامه مردم» را درباره سیاستمداران تایید می کنند ؟ آیا اصولا" برای انتخاب رئیس جمهور ونمایندگان مجلس شورای اسلامی معیار علمی قابل دفاعی وجود دارد یانه؟ دراین باره بهتر آن دیدم که مواردی را از سخنان ومصاحبه دکتر محمود سریع القلم ،دکترای علوم سیاسی واستاد دانشگاه شهید بهشتی تهران که بیست سال است این مفاهیم را می اندیشد وتدریس می کند برگزینم، نگاه او به سیاست بانگاه بسیاری از مردم باسواد وتحصیل کرده والبته مردم بی سواد وفقیر متفاوت است :

1- به نظر من سیاستمدار کسی است که ازشنیدن صدای رودخانه درجنگل لذت ببرد،تمام وقت 24ساعته اش درجلسه های مختلف سپری نشود،گُل را دوست داشته باشد، روز تعطیل بایک پیراهن قرمز به کوه برود ،باسینما آشناباشد،یک لیوان آب رایکباره سرنکشد، زبان انگلیسی رابه اندازه فارسی خوب بداند ، احساسی تصمیم نگیرد.پیش از آن که حرف بزندفکر کند ، نیازهای اولیه اش برطرف شده باشد،برایش مهم باشدکه رنگ جورابش بارنگ کت وشلوارش جوردربیاید،خوب درس خوانده باشد،علوم انسانی رابفهمد وبا روان شناسی ایرانیان آشناباشد .

2- بزرگ‌ترین خدمتی که یک مدیر، یک اندیشمند، یک رئیس جمهور و یک نماینده مجلس می‌تواند، برای ایران و ایرانی انجام دهد، این است که در تحول شخصیتی ایرانیان بکوشد. ما به یک ایرانی جدید نیاز داریم؛ یک ایرانی وظیفه‌شناس، مسئولیت‌پذیر، حدشناس، منصف، پرکار، متدین، بدون هیاهو، با حس تعلق به سرزمین، قدر‌شناس، انتقاد‌پذیر، جوناپذیر، مطمئن از خود، خود اتکا، کم سخن، کم ادعاو خود شناس.

3- انسان متعادل انسانی است که تمام ابعاد او باهم رشدکنند . بعضی ها هستند که درموارد خام واطلاعات، قوی هستند اما شخصیت آنها بچه گانه است بعضی ها هم به یک درجه ی فوق تخصص دریک رشته رسیده اند اما از لحاظ رفتاری بسیار عقب افتاده اند.

4- سیاستمدار نامتعادل کسی است که «سیر» نیست آن هم درزندگی . سیاستمدار متعادل کسی است که قبل از این که به قدرت برسد خوب زندگی کند.از طبقه متوسط جامعه باشد ، غذای خوب خورده قبل از این که به قدرت برسد ،به هتل پنج ستاره رفته،چندتا آدم بزرگ درزندگی اش دیده ، مسائل اولیه غریزی او حل شده ومی خواهد کارهای بزرگ انجام بدهد .

کشورش برایش مهم است تااین که چندماه تلاش کند تاوسیله نقلیه اش راحل وفصل کند . وسیله نقلیه اش باید در22،23 سالگی اش حل وفصل شده باشد تا این که در50سالگی تلفن بزند که ماشین لوکس بگیرد این یک ضعف است .

5- اگر صد سیاستمدار کشور راجمع کنیم وبگوییم لطفا" یک لحظه تشریف بیاورید! یک تکلیف می خواهیم به شما بدهیم وآن این که 50صفحه در مورد خودتان بنویسید . من نمی خواهم ازپیش قضاوت کنم اما حدس می زنم اکثر آنها درصفحه 10 گیر می کنند وکلی می نویسند . انسان های جالب آنهایی هستند که متوجه جزئیات هستند . انسان از حرف زدنش مشخص می شود که چقدر روی خودش کار کرده وبرای خودش وقت گذاشته درحالی که بسیاری از سیاستمداران ما بامحیط حرکت کرده اند تااین که برای خودشان وقت گذاشته باشند .به خاطر همین می بینید که با یک سفر پیشنهادی رفتارشان عوض می شود وچیزی را که سالها به آن اعتقاد داشته اند با یک پیشنهاد رها می کنند اینها نشان می دهد افراد نپخته اند ، روی خودشان کار نکرده اند وبیشتر با ارتباطات وروابط به صحنه قدرت رسیده اند .

6- باید قضاوت های عامه مردم براساس توانایی های سیاستمداران باشد برفرض اگر «شرودر» درآلمان برای مبارزات انتخابی گریه کند شما مطمئن باشید که مردم آلمان به او راَی نمی دهند حتی کارگر ساختمان درآلمان می گوید: سیاستمداری که گریه کند آدم ضعیفی است اما درجامعه ما اگر سیاستمداری قدری گریه کند رای اوبالا می رود ، اگر بغض کند رای او دوبرابر می شود واگر غش کند سه برابر می شود ما درتاریخ معاصر ایران از این نمونه ها زیاد داریم . سیاستمداری 50سال پیش عمدا" غش می کرد تانفوذ اجتماعی خودش رادرمیان مردم بالا ببرد  سیاستمداران ما « ناتوانی » خود را با « مظلوم نمایی» جبران می کنند . جامعه به جای احترام برای غش کردن افراد باید به افکار وکیفیت عملکرد او اهمیت دهد، ماباید جنبه های احساسی راکناربگذاریم واز قوای احساسی به به سمت قوای عقلی برویم گرچه مهم ترین مشکل ما درحوزه سیاست ، فقدان سازماندهی سیاسی است .سیاستمداران باید افراد توانایی باشند ابعاد اخلاقی آنها لازم است اما کافی نیست؛ فراموش نکنیم که ماهاتیرمحمد درمالزی یک نفر بود اما کشوری رااز هیچ به یک مرکز کار، تجارت ، صنعت ونوآوری مدیریت کرد.

7- سیاستمدار باید روش پدرسالاری را درخانواده، معلم سالاری را در مدرسه ودولت سالاری را درجامعه بشکند وراه رابرای رشد افراد باز نماید .

8- درعلم مدیریت می گویند : مدیر خوب کسی است که بی کار باشد نه این که هر شب باخودش چندین پوشه یه خانه ببرد .

1- تصویر مثبت که فقط سرمایه نیست، سرمایه که فقط رقم نیست. یعنی ما نمی توانیم بگوییم کشوری که درآمد سرانه اش هر سال افزایش پیدا می کند، بنابراین سرمایه ملی اش دارد افزایش پیدا می کند. همین که کشوری می تواند این ظرفیت را در خودش ایجاد کند که تصویر مثبتی از او در دنیا وجود داشته باشد، این خودش یک سرمایه ملی است. اگر به گذرنامه یک کشور در دنیا احترام بگذارند، این یک سرمایه است. اگر به شهروندان یک کشور احترام بگذارند، این یک سرمایه است.
2- رواج تصوف گرایی کمک کرده که ما احساس کنیم با پول نفت می توانیم راحت زندگی کنیم و نیازی به تعامل و یادگیری با محیط بیرون از خودمان هم نداشته باشیم. اتفاقاً این یک پارادوکس است که چنین تفکری در کشور ما زمانی تحقق پیدا کرده است که ما داریم عصر جهانی شدن را تجربه می کنیم. یعنی همه کشورها به شدت به همدیگر قفل شده اند.
3- فرهنگ ما فرهنگ رقابتی نیست. ما در منزل، در خانواده، در مدرسه، در جامعه و در صدا و سیما اصل رقابت را در زندگی نمی آموزیم و رقابت مهمترین وجه رشد یک جامعه است. هنر، علم، اقتصاد، سیاست و هر بخش زندگی اجتماعی را که شما در نظر بگیرید، رقابت یک اصل مهم است. به دلایل بسیار پیچیده انباشته شده تاریخی، ما ایرانیان حذف و تخریب را بیشتر به کار می گیریم تا رقابت. یعنی اگر قرار باشد ما رقیبی پیدا کنیم، به دنبال این نیستیم که خودمان را تغییر بدهیم و بهبود پیدا کنیم و بتوانیم برتری خودمان را نسبت به رقیبان حفظ کنیم بلکه به دنبال این هستیم که رقیب را... ضعیف تر از خودمان بکنیم.ضعیفش بکنیم و حتی تخریبش بکنیم.

4- ما بسیار عجولیم و بسیار کوتاه مدت فکر و زندگی می کنیم و بسیار هم دنبال جواب های سریع هستیم.
5- این یک بحث جامعه شناسی سیاسی هم هست. به عبارتی هر کسی که روحیه ایرانیان را کشف کند و وعده هایی را که خیلی سریع هم برآورده شود بدهد، احتمال موفقیتش در جذب دیگران وجود دارد.
6- یک دلیلی هم که افراد در کشور ما علاقه مندند به پوپولیسم تمایل پیدا کنند این است که در پوپولیسم پاسخ ها کوتاه مدت است، پیامدها کوتاه مدت است در حالی که نگاه توسعه یافته یک نگاه درازمدت است. درازمدت نه به معنای 200 سال بلکه نیم قرن یا 40 سال. یعنی دولت ها به قدرت می رسند تا کارهایی را انجام دهند که بعضاً 20 یا 40 سال آینده مردم جوابش را بگیرند

 

7- ما اجتماع داشته ایم و جامعه نداشته ایم. اجتماع یعنی عده یی دور هم جمع شده اند و دارند زندگی می کنند. جامعه یعنی عده یی که با هدف دور هم هستند و دارند زندگی می کنند و ما هنوز نتوانسته ایم جامعه تشکیل بدهیم

 

8- همان طور که ما در داخل کشور نمی توانیم با یکدیگر کار کنیم، در دنیا هم نمی توانیم با دیگران کار کنیم. به خاطر اینکه، همان طور که من ایرانی نوعی دارم رانندگی می کنم، فکر می کنم تمام این خیابان ها و اتوبان ها را برای من ساخته اند که بیایم بیرون و در اینجا رانندگی کنم، من این آمادگی را ندارم که در واقع به گونه یی رانندگی کنم که با دیگران یک فضای آرام زندگی ایجاد کنیم. ما در صحنه بین المللی هم اینگونه رفتار کرده ایم. یعنی اینکه ما گفته ایم حرف ما، خواسته ما صد است و خواسته و حرف و منافع دیگران صفر است. این یک خصلت عمومی ماست. یعنی ما ایرانی ها آموزش ندیده ایم به چهل شصتم، هفتاد سی ام و... اصلاً ما این جوری با یکدیگر تعامل نمی کنیم. ببینید ما ایرانی ها در دو جا به شدت کوتاه می آییم؛ یکی در خانواده کوتاه می آییم و دیگری در گروهی که گروه فکری ما است که حالا می تواند همان گروه مالی ما هم باشد.

9- مدیران در یک جامعه آنقدر باید خویشتندار باشند که تفکرات مختلف را در قالب خودشان حتی بپرورانند و با همه آنها کار بکنند مشروط بر اینکه آن تفکرات در چارچوب مصالح یک کشور باشد. مثلاً الان در ترکیه شما می بینید اقتصادی که اردوغان دارد دنبال می کند، سیاست های اقتصادی، همان سیاست های اقتصادی دمیرل، اوزال، خانم چیللر و آقای ییلماز است. به خاطر اینکه مصالح ترکیه ایجاب می کند. آقای اردوغان نیامد بگوید که چون نخست وزیر شده ام می خواهم راه خودم را بروم-و کاری هم به گذشته ندارم. و همه آنانی که در گذشته بوده اند، هیچ کدام هیچی نمی فهمیده اند و فقط دولت ما می فهمد

 

10- در میان خصلت های ما، یکی هم هیجان است که خیلی مخرب است. یک علاقه ویژه به کارهای هیجانی داریم. دلیل اول این خصلت بیشتر این است که جامعه هنوز در حد احساسات باقی مانده است. افراد فرصت پردازش منابع عقلی شان را هنوز پیدا نکرده اند.

11- در دبیرستان ها و در نظام های آموزشی ما از کلاس اول تا آخر می گوییم دانش آموزی خوب و موفق است که فیزیک و شیمی و ریاضیاتش خوب باشد. این یک سنت قدیمی است که در کشور ما هنوز وجود دارد. در حالی که یک فارغ التحصیل دبیرستان در ژاپن، فقط دبیرستان، 45 الی 50 رمان کلاسیک ژاپن و جهان را می خواند. تاکیدی که در نظام آموزشی ژاپن بر ادبیات هست جدی است و همین طور در کره جنوبی.دلیلش این است که آنان بیشتر به دنبال ساختن یک انسان توسعه یافته برای زندگی مدنی هستند.آنان می گویند می خواهیم فردی را از دبیرستان فارغ التحصیل کنیم که متوجه مدنیت اجتماعی خود باشد. یک نوع آگاهی از خودش پیدا کرده است. در مورد خودش می تواند قلم بزند. فیزیک، شیمی، ریاضیات، مثلثات، هندسه همه سر جای خود مهم هستند، ولی مهمتر از اینها یک انسان پرورش یافته است. در حالی که دبیرستان های ما اصلاً این کار را نمی کنند

برای اطلاع بیشتر اینجا راکلیک کنید.

 


[ سه شنبه 88/3/12 ] [ 6:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 52
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 1449128