سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

حاجی بلند شد با صدای محکم -------- گفت این آقا باید بره جهنم

خدا بهش گفت تو دخالت نکن --------- به اهل معرفت جسارت نکن

بگو چرا به خون این هلاکی ---------   این که نه مدعی داره نه شاکی

نه گرد و خاک کرده و نه هیاهو ------- نه عربده کشیده و نه چاقو

نه مال این نه مال اونو برده ---------    فقط عرق خریده رفته خورده

برای شنیدن فایل صوتی اینجا راکلیک کنید

آدم خوبیه هواشو داشتم --------------   اینجا خودم براش شراب گذاشتم

یهو شنیدم ایست خبردار دادند -------    نشسته ها بلند شدند وایستادند

حضرت اسرافیل از اونور اومد -------رفت روی چارپایه وچند تاصور زد

دیدم دارن تخت روون میارن --------    فرشته ها رو دوششون میارن

مونده بودم که این کیه خدایا --------     تو محشر این کارا چیه خدایا

فکر می کنید داخل اون تخت کی بود؟--الان می گم یه لحظه اسمش چی بود؟

اون که تو دنیا مثل توپ صداکرد------ همون که اون لامپا را اختراع کرد

همون که کارش عالی بود اون دیگه------ بگید بابا توماس ادیسون دیگه

خدا بهش گفت دیگه پایین نیا --------- یه راست برو بهشت پیش انبیا .

وقتا تلف نکن توماس زود برو --- -------به هر وسیله ای اگه بود برو.

از روی پل نری یه وقت می افتی ---- می گم هوایی ببرند و مفتی

باز حاجی ساکت نتونست بشینه ------ گفت که"مفهوم عدالت اینه؟"

توماس ادیسون که مسلمون نبود ------ این بابا اهل دین و ایمون نبود

نه روضه رفته بود نه پای منبر ------ نه شمر می دونست چیه نه خنجر

یه رکعت هم نماز شب نخونده ------- با سیم میما شب رو به صبح رسونده

حرفای یارو که به اینجا رسید ------- خدا یه آهی از ته دل کشید...

حضرت حق خودش راجابجا کرد ----- یه کم به این حاجی نیگا نیگاکرد

از اون نگاههای عاقل اندر ------------- سفیهشو باید بیارم اینور

با اینکه خیلی خیلی خسته هم بود ---- خطاب به بنده هاش دوباره فرمود:

شما عجب کله خرایی هستید --------    بابا عجب جونورایی هستید.

شمر اگه بود آدولف هیتلرم بود -------- خنجر اگربود روولورم بود

حیفه که آدم خودشو پیر کنه ------       و سوزنش فقط یه جا گیر کنه

می گید توماس من مسلمون نبود ----- اهل نماز و دین و ایمون نبود

اولا از کجا می گید این حرفو -------       در بیارید کله ی زیر برفو

اون منو بهتر از شما شناخته --------      دلیلشم این چیزایی که ساخته

درسته که گفتم عبادت کنید ---------     نگفته ام به خلق خدمت کنید؟

توماس نه بمب ساخته نه جنگ کرده --- دنیا رو هم کلی قشنگ کرده

من یه چراغ که بیشتر نداشتم --------- اونم تو آسمونها کار گذاشتم

توماس تو هر اتاق چراغ روشن کرد --- نمی دونید چقدر کمک به من کرد

تودنیا هیشکی بی چراغ نبوده -------- یااگرم بوده توباغ نبوده

خدا برای حاجی آتش افروخت --------- دروغ چرا یه کم دلم براش سوخت

طفلی توباورش چه قصراساخته-------- امابه اینجاکه رسیده باخته

یکی میاد یه هاله ایی باهاشه ----------- چقدر بهش میاد فرشته باشه

اومد رسید و دست گذاشت رو دوشم --- دهانشو آورد کنار گوشم

گفت تو که کله ات پر قورمه سبزیست – وقتی نمی فهمی، بپرسی بد نیست

اون که نشسته یک مقام والاست -------- مترجمه، رفیق حق تعالاست

خود خدا نیست ،نماینده شه -----------   مورد اعتمادشه بنده شه

خدای لم یلد که دیدنی نیست ----------- صداش با این گوشا شنیدنی نیست

شما زمینیا همه اش همینید ----------- اونور میزی را خدا می بینید!

همینجوری می خواست بلند شه، نم نم ---گفت که پاشو باید یری جهنم

وقتی دیدم منم گرفتار شدم ------------- داد کشیدم یکدفعه بیدار شدم

شعری از خلیل جوادی


[ جمعه 87/2/13 ] [ 7:55 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 73
بازدید دیروز: 200
کل بازدیدها: 1445361