• وبلاگ : حسام ســرا
  • يادداشت : چرا پشت سر آدم ها حرف مي زنند؟
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    با سلام

    متاسفانه غيبت و سخن چيني راهي شده است براي تخليه ي رواني برخي افراد كه كم و بيش اين سخن پراكني هاي بيهوده شامل حال ما هم شده است!

    بنده كه طبق عادت هميشگي"لبخند زدن" را در برابر اين گونه سخن چيني ها ترجيح ميدهم

    برقرار باشيد جناب حسامي

    سلام..
    شهادت حضرت فاطمه را به شما تسليت ميگم.
    منو به وبلاگتون لينک ميکنيد؟؟
    + مجتبي شريفي 
    سلام استاد عزيز
    مثل هميشه مطلب هايتان گيرايي خاصي دارد
    برقرار باشي
    + البندي 
    درود
    دو نفر با همديگر قرار مي گذارند، پشت سر ديگران غيبت نکنند، و هر کسي غيبت را شروع کرد، مبلغ 100 تومان به آن يکي بپردازد، دوستي آنها ادامه داشت و هر کدام زودتر شروع به غيبت مي کرد مجبور بود مبلغ را پرداخت کند. تا اينکه روزي، وقتي به همديگر رسيدند، قبل از شروع هر سخني، يکي از آنها مبلغ 100 تومان به دوستش داد، گفت بابت اين است که ديگر نمي توانم تحمل کنم و صبرم به سر آمده، مي خواهم غيبت کنم. دوستش گفت من هم همينطور من هم ترکيدم، و قرار خود را فسخ مي کنند، ت براحتي بتوانند پست سر مردم حرف بزنند
    راهکارهاي خوبيست براي دفع انرژي منفي که از بابت غيبت و حسادت ديگران دريافت مي کنيم
    + توانگر 
    درود
    ما دهاتي ها دراينگونه مواقع اين ضرب المثل از زبانمان جاري مي شود که:
    « اگه خواستي پي حرف مردوم بري ،بايد توموندا بکني وبزاري تويانه وبنا کني کوفتن » يعني اينکه هيچ عقلانيتي در اين کار وجود ندارد ،مراد اين است که اگر درمورد اتفاق واحدي نتواني تصميم صحيح وقاطعي بگيري همه مردم از متخصص وناآشنا به امور برايت دستور العملي صادر مي کنند.
    + شهريار 
    سلام
    پيشنهاد ميکنم اين کتاب را بخونيد
    عقايد يک دلقک
    نوشته هاينريش بل ، ترجمه محمد اسماعيل زاده .
    قسمتي از اين کتاب:
    صداي حاضرين باغ گاه خيلي بلند مي شد ، طوري که آسمان را مي شکافت و از فراز حصار باغ مي گذشت و به خانه همسايه ها مي رسيد ، فرياد هايي که هرگز دليل درستي نداشتند و صرفاً به خاطر مسائل پوچ و بيهوده بودند : به طور مثال وقتي يک نعلبکي مي شکست ، توپي شاخه گل ها را خم مي کرد ، دست کودکي سنگريزه به سوي اتومبيل جلا داده شده پرتاب مي کرد و يا وقتي فواره هاي آب لباسي تازه شسته و اتو شده را خيس مي کردند اما فريادهايي که به خاطر کلاه برداري ، زنا و سقط جنين باشند مجاز نبود به گوش در و همسايه ها برسد و اگر موردي هم پيش مي آمد ، يک نفر ملامت کنان مي گفت :
    " آخ گوشهايت خيلي حساس شده اند ، بايد فکري به حالشان بکني "
    نه ماري تو نبايد گوشهايت را از شنيدن اين فريادها محروم کني........
    + شهريار 


    کساني که پشت سرتان حرف مي زنند ،

    دقيقا به همانجا تعلق دارند، پشت سرتان !


    + شهريار 

    مشکل فکر هاي بسته اين است که دهانشان پيوسته باز است.
    + شهريار 


    نعره هيچ شيري خانه چوبي مرا خراب نمي کند ،

    من از سکوت موريانه ها مي ترسم.

    من عاشق اين داستانه هستم كه شما عكسشو گذاشتين از بچه گي بهش مي خنديدم و دوستش داشتم